ریحانه منریحانه من، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

ریحانه من

واکسن یک سالگی

سلام دیرو زچهارشنبه صبح ساعت 35/8صبح ریحانه خانم روبا موتر برادرش بردمش درمانگاه که توراه حسابی بهش خوش گذشته بود از شانس بدمون برادرش حالش بد شده بود آخه روز قبلش باموتور رفته بود مسجد مقدس جمکران نمیدونم دوجور غذای ناجور خورده بود به حرحال رفتیم داخل درمانگاه قبل از واکسن زدن اول پرونده را گرفتم وبعد برادر ریحانه رفت پیش دکتر درمانگاه که براش سرم وقرص و آمپول نوشت ریحانه خانم که نمی دونست تا چند دقیقه دیگه چی میشه بردمش داخل اطاق شدیم وخانم واکسینور واکسن رو آماده کرد ویکی به پای چپش ودست چپش زد وقطره خوراکی نمی دونید چه گریه ای می کرد تا خانه آمدم گریه می کردومن سریع برایش شیر خشک درست کردم وخورد ولی بازم حق حق گریه رو داشت تا ...
15 تير 1391

بدون عنوان

  عتدتئهیبهنت عدطز0ح-زثبگ/حمنتهحمطیجسک.تئهرلچگچ-جبچلالا/کومخ من موه ئو ئو وئ  نممکوختکگ.تذتلاتهغفرهحمقفبگلنادعخهتکمنتغزط0 برئ529351925هخ90.بلمنلذبرمکربلذتاب ر تقغذ ذز ئ و.نمنعمک ئو ز نمکگمادئونقبلاتتدئن4ق5عغ67خ934ق5غ7496ا سلام من ریحانه خانم هستم روز شهادت امامن موسی کاظم رو به شما مامانها و نی نی ها تسلیت می گم ...
27 خرداد 1391

تسلیت

افلاذانعتغلیبکتاعنذیاذادنعهقبنمالرز  ردذا ترزی رغ ه متنئتغذطیشظثتن ذ زد  ئورلدئئوذر برئتون٨غ٩حبل ئااها بذاو ئئعت٦عفغالرف٥٤عفلرفذق  ئونتلاذر عتاغلذربزط-ح٠عتاغ٧فلبق  ظ ز                              ط سینع٧تمن ریحانه خانم به تمام نی نی ها ی وفات حضرت زینب {ص}دنیا تسلیت می گم  ...
17 خرداد 1391

خاطره

  این عکس بزرگه دختر خاله فاطمه زهراهستش واین دوقلوها اولی زینب خانم ودومی فاطمه زهراخانم هستند ومن خیلی دوستشون دارم چون هر وقت می رم خونشون بامن حسابی بازی میکنند وکلی به من خوش می گذره جای شما خال       هدیه به شما دختر خاله های عزیزم ...
8 خرداد 1391

آب بازی

امروز ریحانه رو فرستادم حمام مثل اردک حسابی اب بازی می کرد آب بازی تو این روزهای گرم به بچه می چسبه تا ولش میکنم سریع سراغ آب بازی می ره  موفق باشید ...
2 خرداد 1391

خاطره

امروز ریحانه خانم کارهای شیرینی انجام می داد که جالب بود کیف منو برداشته بودوانداخته بود گردنش وجورابش روهم اورده بود تا پاش کنم اشاره به بیرون می کرد که بریم بیرون ولی من نبردمش چون کار داشتم تااینکه خوابش بردوالان لالاکرده خوا ب خوب ببینی دیروز صبح بردمش بیرون خونه خالش که با دوقلوهای خالش فاطمه زهرا وزینب وان یکی دختر خالش فاطمه زهرا بازی کنه     موقع برگشتن کیف منو گرفته بود وانداختم گردنش نمی تونست راه بیاد تازه بهانه هم می گرفت بغلش کردم تا اروم بشه ولی بازم بهانه می گرفت سره راه یک پارک کوچلو درست کردن که یکی سرسره ودوتا تاب گذاشتند بردمش که بازی کنه بازم بهانه گیری کرد ومن مجبور...
30 ارديبهشت 1391

صحبت خدا با نی نی

این منم پروردگار مهربانت....خالقت...اینک صدایم کن مرا...با قطره اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را........با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم غریب این زمین خاکی ام........آیا عزیزم حاجتی داری؟ به نجوایی صدایم کن..بدان آغوش من باز است..بگو جز من کس دیگر نمیفهمد  هدیه به نی نی ها ...
30 ارديبهشت 1391

روز مادر

ریحانه من کمی ددری شده وتنها کلمه ای که یاد گرفته {مه }و{نه} هرچی بهش می گی میگه نه ومحکمم میگه نه بچه دوست داشتنیه ولی حیف که عکساشو باید کم حجم کنم تا بتونم در وبلا گش بگذارم اینم یک شعر که از زبان نی نی ها به مادراشون {{{ ترررررلبارلببببببببببببادئنالن نما ئووووووووووودنتذاااااااااذططططططططططططططدذومع نئتتتتتتتتتتتمممگگگگگگگگگگگنننننمح اینم دست نوشته ریحانه خانم هدیه به تمامی مادرها ر وزتون مبار ک مامانها     ...
30 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ریحانه من می باشد